عوامل ایجاد فتنه اجتماعی ( 3 )
حجت
الاسلام احمد نباتی
… ادامه از مطلب قبلی.
* گام دوم: این بدعت گذاران در گام دوم
برای این که بتوانند دین را از صحنه ی فردی هم کنار بزنند و جامعه را از
عطر خوش دین تهی کنند، هجمه ی سنگینی را علیه احکام فقهی و عملی اسلام آغاز
کردند. آنها از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهواله) و دیگر معصومین
(علیهمالسلام) شروع کرده و اسوه بودن آنها را با زبان های مختلف زیر سؤال
بردند. سپس وحی را خدشه دار کرده و قرآن را هم به انحاء مختلف زیر سؤال
بردند. در نهایت تبعیت از دین را افیون ملتها و سبب عقب ماندگی جامعه ی
مسلمین دانستند.
نفی اسوه بودن معصومین (علیهمالسلام) :
گفتار و رفتار فاطمه نمیتواند الگوی زنان ما
باشد! (عبد الکریم سروش، مجلهی زنان، ش59، دی ماه 1378)
معصومین فقط در کلیات و اصول اسوه هستند نه
در فروع و جزئیات. (محسن کدیور، ماهانهی کیان، بهمن ماه 1377)
ائمه ی معصومین در بعد ظاهری و حکومت از خطا
مصون نیستند! (عبد الکریم سروش، نشریهی کیان، شمارهی 44)
تفکر شیعی موجب انحطاط مملکت و مانع دمکراسی
است. (غلامرضا سالار بهزادی، روزنامه ی صبح امروز، ص8 ، 23/08/78)
نا کار آمد جلوه دادن احکام فقهی اسلام و عدم
لزوم تبعیت از آن:
فتاوای
فقیهان فقط برای خودشان حجّیت دارد! (محمد مجتهد شبستری، مجله ی بعثت،
ش935، ص1و7، 03/06/77)
قوانین
شرعی در مورد زنان ظالمانه است! (مهر انگیز کار، روزنامهی آزادگان،
07/11/78)
ایجاد خدشه در وحی:
وحی برای نسلهای بعد از پیامبر قابل فهم نیست
چون کدهای مشترک زبانی به مرور زمان از بین میرود علامه بر اینکه وحی
زبانی ناقص است! (احمد نراقی، هفته نامهی آبان، ش59، ص4، 11/10/77)
زیر سؤال بردن قرآن کریم:
اینکه آیا منظور از وحی همین قرآن است جای
بحث دارد؟! و اینکه آیا در کتاب تحریفی حاصل نشده جای بحث است؟! آیا در طول
زمان قرآن کم و زیاد نشده است؟! (یوسفی اشکوری، هفته نامهی پیام هاجر،
ش29)
قرآن قابل نقد است! (حبیب
الله پیمان، هفته نامهی هاجر، 13/09/78)
قرآن، قابل نقد عقلی و تجربی است! (حبیب الله پیمان، هفته نامهی
هاجر، ص6، 23/09/78)
قصه ی
حضرت یوسف در قرآن کریم و مقاومت او در برابر زلیخا محال است درست باشد. (ح
ـ م، تبریز، روزنامهی صبح امروز، خرداد ماه 1378)
قوانین شرعی در قرآن در مورد زنان ظالمانه
است! (مهر انگیز کار، روزنامهی عصر آزادگان، 07/11/78)
معرفی دین به عنوان عامل عقب ماندگی ملتها :
دین نه تنها افیون توده ها علاوه بر آن افیون
حکومتهاست، زیرا هم باعث فریب مردم میشود و هم فریب حکومتها! (هاشم
آغاجری، کیهان، 29/05/79)
* گام
سوم: دجالهای زمان در گام سوم بعد از تهی کردن جامعه از اعتقادات دینی، در
صدد گرفتن تنها سلاح دفاعی مسلمین ـ که همان فرهنگ جهاد و شهادت و روحیه ی
ظلم ستیزی و تن به مذلت ندادن است ـ بر آمدند. برای این کار ابتدا از
سیره ی پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) و دیگر معصومین (علیهمالسلام)
شروع کرده و با معیوب دانستن آن، فرهنگ ظلم ستیزی و جهاد و شهادت را مورد
هجمه ی سنگین خود قرار دادند.
زیر سؤال
بردن فرهنگ ظلم ستیزی اهل بیت (علیهمالسلام).
اگر در جنگهای احد ـ خندق ـ بدر ـ صفین ـ
پیامبر و امیرالمؤمنین کفار را نمیکشتند واقعه ی کربلا به وجود نمیآمد!
(روزنامهی همشهری، 31/02/1378)
با قیام
امام حسین در آغاز سال 61 هجری امید برای اصلاح سامان سیاسی جامعه در سطح
کلان آن نیز بر باد رفت! (روزنامهی بهار، شمارهی صفر، 19/02/79)
معاویه گفته بود امام حسین را نکشید و یزید
هم فرمان کتبی مبنی بر کشتن حسین نداده بود و در تاریخ هم هیچ سندی وجود
ندارد که یزید فرمان قتل امام حسین را داده باشد! (لطف الله میثمی، هفته
نامهی هاجر، ص12، 23/01/79)
جهاد در
جایی معنی دارد که مجاهد مطمئن باشد پیروز میشود وگرنه چنین جهادی
بیمعناست! (محمد تقی فاضل میبدی، روزنامهی نشاط، اردیبهشت ماه 1378)
مذموم شمردن فرهنگ جهاد و شهادت.
فرهنگ شهادت خشونت آفرین است! (عبد الکریم
سروش، روزنامهی نشاط، ص6، 12/03/78)
هر گونه خشونتی از ساحت مقدّس پیامبر اسلام به دور است! (عباس
سلیمانی، روزنامهی خرداد، ص6، 07/07/78)
تقبیح روحیه ی ظلم ستیزی ملّت غیور ایران.
امروز دیگر ملت ایران رابطه با امریکا را
رابطه ی گرگ و میش نمیداند! (روزنامهی جهان اسلام، ص2، 31/01/78)
اشغال لانه ی جاسوسی امری عبث بود و زیانهای
جبران ناپذیری برای مردم ایران به بار آورد! (ابراهیم یزدی، هفته نامهی
آبان، ش49، ص6)
ایران
باید از مواضع خود در مورد فلسطین عقب نشینی کند! (پرویز ورجاوند)
مخالفت با اسرائیل مبنای فقهی و حقوقی ندارد ـ
زیرا اسرائیل اهل بغی نیست و کیان اسلام را هم به خطر نینداخته تا به این
بهانه با او مبارزه کنیم ـ امروزه مسلمانان در اسرائیل به راحتی زندگی
میکنند و اسرائیل هم با آنها جنگ ندارد! (محمد جعفر هرندی، هفته نامهی
آبان، ش120، ص7، 20/01/79)
ادامه
دارد . . .
عوامل ایجاد فتنه اجتماعی ( 2 )
حجت
الاسلام احمد نباتی
عامل دوم
فتنه، بدعت در احکام شرعی است «احکام تُبتَدَع»
مقدّمه: انگیزه ی بدعت در دین خدا چیست؟
همواره
در گستره ی تاریخ عدّه ای بوده اند که سعی در بدعت گذاری در دین خدا
داشته
و عقاید یا کارهایی را به دروغ به دین خدا نسبت داده اند. بدعت گذاران
اساسا دین را قبول ندارند و از دین جز به عنوان نردبان ترقی و پیشرفت خود
برداشت دیگری ندارند آنها تا وقتی با دین کنار میآیند که لطمه ای به
پیشرفت مادّی آنها نزند، اما وقتی دیدند راه آموزههای دینی در مسیری است
که منافع شخصی آنها چنین راهی را برنمیتابد، خود را در سر یک دو راهی مهم
میبینند. اگر بخواهند همچنان عوام فریبانه دم از دین بزنند، از دنیای خود
میمانند، و اگر بخواهند به دنیا و ریاست خود بچسبند، در انظار عمومی
متهّم به بی دینی میشوند. لذا برای حل این تعارض دست به تحریف دین زده و
با بدعت گذاری، مسیر دین را به همان سویی می کشانند که اهداف دنیایی آنها
قرار دارد. در این صورت به هر دو هدف خود خواهند رسید.
کلام امام علی (علیهالسلام) در رابطه با
بدعت گذاران
قال
علی (علیهالسلام) : إنَّ أَبْغَضَ الْخَلائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلانِ
رَجُلٌ وَکَلَهُ اللهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ
السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِکَلامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلالَةٍ فَهُوَ
فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ
مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ
خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِه… . دشمن ترین خلایق در نزد خداوند
دو گروه هستند، مردی که خداوند او را به سبب عصیان و نافرمانی به خود
واگذاشته، پس از راه راست منحرف گردیده و به سخن بدعت آور و دعوت مردم به
ضلالت و گمراهی دل داده است. پس این مرد سبب فتنه و فساد است برای کسی که
به واسطه ی او در فتنه واقع شده و گمراه است از راه کسی که پیش از او به
راه راست رفته و گمراه کننده است کسانی را که در زنده بودن و بعد از مردنش
از او پیروی میکنند. بار گناهان غیر خود را حمل کرده و در گرو گناه خویش
هم میباشد. (اما گروه دوم)…
ذکر
نمونه :
بعد
از رحلت پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) عدّهای در این اندیشه بودند
که با منحرف کردن خلافت از مسیر واقعی خود حکومت بر مسلمین را در دست
گیرند. آنها میدانستند که با وجود تأکیدهای مکرر پیامبر اکرم
(صلّیاللهعلیهوآله) نمیتوانند پاسخگوی اذهان کنجکاو و کاوشگر مردم
باشند. به همین دلیل برای توجیه خلافت خود و سرپوش گذاشتن بر انحراف از
مسیر پیامبر، دست به دورغ پردازی و جعل حدیث زدند. آنها با استخدام
عدّه ای خود فروخته ـ همچون ابوهریره ـ توانستند هزاران روایت دروغین را
به پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) نسبت داده و بسیاری از احکام دین را
از مسیر واقعی خود منحرف کنند. آنها حتّی امور منکری مثل استمال لهو و لعب
را هم به پیامبر اکرم نسبت دادند تا بلکه سرپوشی بر فسادهای خود بگذارند.
بدعت
گذاران فتنه گر، گاهی برای توجیه گذشته ی خود اقدام به بدعت گذاری
میکنند
و گاهی هم برای زمینه سازی در جهت منحرف کردن فضای فکری جامعه اقدام به
این کار ننگین میکنند. در جامعه ی اسلامی ما هم وقتی با فتنه های
اجتماعی
و سیاسی مواجه میشویم متوجه این امر می شویم که فتنه گران از سالها پیش
زمینه ی این فتنه را فراهم آورده، تا بتوانند با یارگیری از میان فریب
خوردگان جامعه از آنها در جهت رسیدن به اهداف شوم خود استفاده کنند. از
سالها قبل شاهد بودیم که به طور گسترده و سازماندهی شده سعی داشتند تا
جامعه را در مسیر بی دینی سوق داده و مقدسات دینی را اموری ضد انسانی و
غیر عقلی جلوه دهند. آنها توانستند در بستری که از دوم خرداد سال 1376
برای آنها ایجاد شد، با غبار آلوده کردن فضای جامعه بدعتهای شومی را در
حوزه های اعتقادی و اخلاقی جامعه رواج دهند. از احکام فقهی و فرعی اسلام
گرفته تا عقاید مسلّم دین. از توهین به روحانیت و مراجع تقلید گرفته تا
توهین به معصومین و خدای متعال. از زیر سؤال قرار دادن دفاع مقدس گرفته تا
انکار حقانیت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش در کربلا. از زیر سؤال
قرار دادن اصل نظام ولایت فقیه گرفته تا انکار حکومت و ولایت پیامبر اکرم
(صلیاللهعلیهوآله) و علی (علیهالسلام). از زیر سؤال بردن حجاب بانوان
گرفته تا سوق دادن جامعه به سوی بی عفتی و بی غیرتی. همه و همه بدعتهایی
در دین خدا بود که جامعه را از ارزشهای دینی تهی کرده و به سوی دین گریزی
و بلکه دین ستیزی سوق دهد.
بررسی کوتاهی داریم در روند بدعت گذاری های سخیف در دین خدا و گرد و غبار
آلود کردن فضای جامعه در بستری که از دوم خرداد سال 1376 تا اوایل سال
1384 برای معاندان اسلام و دین مهیا گردید.
*
گام اوّل: بدعت گذاران و هتاکان، سعی کردند دین خدا را ابتدا از حوزه ی
اجتماعی خارج کنند. آنها برای رسیدن به این هدف، از ولایت خدا بر مردم و
ولایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شروع
کردند تا بتوانند اصل ولایت فقیه را هم پشت سر گذارده و بستری مناسب جهت
قرار دادن حاکمیت جامعه در اختیار افرادی لائیک و بی دین فراهم آورند.
نفی ولایت خداوند در گفتار و پندار آنان:
امروز
اگر خدا هم حرفی بزند و با عقل مردم منطبق نباشد نخواهند پذیرفت. امروز
خدا هم در جامعه هیچ کاره است و همه کاره مردمند! (محسن کدیور، دانشکدهی
فنی دانشگاه تهران، سال 1379)
مردم
حق دارند به پیامبر و امام هم اعتراض کنند حتی به خدا هم میتوانند اعتراض
کنند و خدا را فتنه گر بنامند! (محمد کاظم محمدی اصفهانی ـ روزنامهی
ایران ـ 24/4/79)
حتی علیه
خدا هم میتوان تظاهرات کرد! (ابراهیم اصغر زاده، کیهان اخبار ویژه،
06/02/77)
نفی ولایت الهی از معصومین
(علیهمالسلام) :
اراده ی
مردم همان اراده ی خداست و انتخاب مردم همان انتخاب خداست، لذا دموکراسی
غربی با دین سازگار است! (فرامرز اشکوری، روزنامهی آبان، ش40، 07/06/77)
طراحان
سقیفه ی بنی صاعده گناهکار نیستند و کسی که آنها را مقصر بداند، تعصّب نا
معقول است! (تقی رحمانی،روزنامهی فتح،ص3،تاریخ 17/1/79)
حضرت
علی مشروعیت خود را از مردم گرفته همانطور که معاویه مشروعیت خود را از
مردم گرفته است! (رجبعلی مزروعی، روزنامهی حریم، 23/11/78)
مبنای
مشروعیت هر کاری رأی مردم است و قرائتی از اسلام درست است که همه چیز بر
اساس رأی مردم باشد! (محمد رضا خاتمی، روزنامهی جمهوری اسلامی، 08/06/79)
اسلام
در طول تاریخ نظام حکومتی نداشته و چنین چیزی اصلاً معقول هم نیست! (محمد
مجتهد شبستری، هفته نامهی راه نو، ش91، ص18، 07/06/78)
از
آیه ی «اطیعوا الله و أطیعوا الرَّسول» هیچ حق حاکمیتی برای پیامبر و غیر
آن فهمیده نمیشود! (محمد مجتهد شبستری، هفته نامهی آبان، ص4، 28/01/79)
دین هیچ ارتباطی به امور اجتماعی و سیاسی و
حکومتی ندارد. (عبد الکریم سروش، روزنامهی صبح امروز، ص6، 09/03/78)
نفی ولایت از فقیه جامع الشرائط (ولایت فقیه)
ولایت فقیه همان دیکتاتوری است. (سید محمود
برهانی، روزنامهی خرداد، ص11، 12/07/78)
جامعه ای که ولایت فقیه در آن باشد انحصارگر و مستبد است.
(ابراهیم یزدی، هفته نامهی هاجر، ش233، ص20، فروردین ماه 1377)
ولایت مطلقه معنا ندارد. فقیه ناظر است که
اسلامیت نظام تضمین شود! (حسینعلی منتظری، ماهنامهی پیام هاجر، شهریور
1377)
ما تلاش میکنیم خمینی را به
گونه ای تفسیر کنیم که مخالف دموکراسی نباشد. (اکبر گنجی، کیهان، ص2،
24/01/79)
افکار
امام خمینی روزی به موزه خواهد رفت و هیچکس نمیتواند از آن جلوگیری کند
این یک تکامل تاریخی است! (اکبر گنجی، کیهان، ص2، 24/01/79)
مبانی و اصول آیت الله خمینی که متکی به فقه و
سنت است دیگر کار آمد نیست! (یوسفی اشکوری، روزنامهی جهان اسلام،
11/03/78)
دین
ـ تکلیف ـ اطاعت ـ ولایت فقیه و … با آزادی فردی و حقوق انسانی منافات
دارد. حکومت دینی نباید از دین دفاع کند او صرفاً باید خواست مردم را
اجراء کند! (حمید رضا جلایی پور، هفته نامه ی آبان، ش61، 03/11/77)
ولایت
منحصر در پیامبر بود و با رفتن او ولایت هم خاتمه پیدا کرد. ولایت بعد از
پیامبر به کسی منتقل نشده است! (عبد الکریم سروش، ماهانهی کیان، بهمن ماه
1377)
حکومت از مقوله ی دین و شرع
جداست. من با حکومت فقهی و روحانی مخالفم! (یوسفی اشکوری، کیهان، 08/02/79)
جامعه ی
مدنی ولایت مطلقه نمیخواهد. حتی ولایت را نمیخواهد چه رسد به مطلقه. ما
احتیاج به رهبر نداریم! (اکبر گنجی، هفته نامهی شما، 27/06/76)
رهبری
فقط به درد اوّل انقلاب میخورد و اگر در دوران ثبات هم باشد موجب استبداد
دینی خواهد بود! (سعید حجاریان، هفته نامهی مبین، ش339، 03/05/77)
در نهایت با نتیجه گیری از مقدمه چینیهای
خود میگویند:
جهان
مدرن دین را موهوم میداند و آن را از صحنه ی اجتماع به حیطه ی فردی عقب
رانده است! (عبد الکریم سروش، ماهنامهی کیان، ش43، ص21، مردادماه 1377)
ادامه دارد . . .